۵ سوال بنیادی مهم که اتریوم باید در آینده به آن پاسخ دهد
این سوالاتی است که پاسخ به آنها جهت دنیای رمزارزها را متاثر خواهد کرد
شبکه اتریوم هماکنون در هشتمین سال فعالیت خود است. هیچگاه در گذشته مسیر پیش رو تا این حد روشن نبوده است. ما راهی طولانی از زمانی که فکر میکردیم توییت کردن بر بستر اتریوم دنیا را تغییر خواهد داد، طی کردهایم.
به گزارش والکس و به نقل از Bankless، پنج سوال بزرگ در خصوص آینده شبکههای لایه یک و اتریوم وجود دارد. دیوید هافمن (David Hoffman) – همبنیانگذار رسانه بنکلس – در این مطلب کوشش خواهد کرد تا دیدگاه خود در خصوص مسائل بزرگ حلنشده موجود را شرح دهد.
به گفته هافمن، پنج سوال بزرگ موجود در فضای رمزارزها به شرح زیر هستند:
- چندین سوپرچین نیاز است یا یک ابرشبکه غایی؟
- پشته رولآپها ارزش خود را چگونه و از کجا به چنگ خواهد آورد؟
- معادله فعلی توکنهای لیکویید استیکینگ در نهایت به کدام سمت سنگینی خواهد کرد؟
- آیا شبکه سولانا در نهایت توسط اتریوم بلعیده خواهد شد؟
- چگونه موفق به کشف قیمت به شکل درون زنجیرهای شویم؟
چندین سوپرچین یا یک ابرشبکه؟
امروزه میدانیم که چگونه شبکه اتریوم مقیاسپذیر خواهد شد. به کمک رولآپها، فضای بلوک اتریوم افزایش قابل ملاحظهای داشته است. تیمهای متعددی در حال کار بر روی هدفی مشترک به شیوه اختصاصی خود هستند. سوپرچین آپتیمیزم، اربیتهای آربیتروم، ZK Stack گروه zkSync، سوپرنتهای پالیگان و… تنها بخشی از این نمونهها هستند.
پیشبینی دیوید از آینده کریپتو این است که بلاکچینها در نهایت با تمامی گوشه و کنارهای اینترنت عجین خواهند شد و اتریوم در حال تولید انواع متفاوتی از بلاکچینهای تخصصی است که در نهایت به تمامی اینترنت راه خواهد یافت.
اما سوالهایی همچنان باقی است:
- آیا به چندین استاندارد متفاوت از رولآپها نیاز داریم یا تنها یک فریمورک کافی است؟ یا در نهایت ذات رولآپ محور نقشه راه اتریوم سبب کاهش موانع ورود برای رولآپهای متنوعتر خواهد شد و به کثرتگرایی در استراتژیهای متفاوت ختم میشود؟
- آیا رولآپهای تخصصی (با کارکرد خاص و یکتا) از لحاظ اقتصادی قابل دفاع هستند؟ یا در نهایت همانند بسیاری از بخشهای دیگر بازار، عموم اپلیکیشنها تنها در چند رولآپ برنده تجمع خواهند کرد؟ آیا مشوقهای اقتصادی و امکان ترکیبپذیری سبب خواهد شد که یک رولآپ یکتا و عظیم برای اتریوم به وجود آید؟ اگر چنین باشد، ویژگیهای نظری این رولآپ چه خواهد بود؟
چرا به رولآپهای کمتری نیاز داریم؟
رولآپها هزینه دارند و تنها چند نیازمندی خاص میتواند هزینه راهاندازی و نگهداری از یک رولآپ جدید را توجیه نماید. اپلیکیشنهای خاص باید بتوانند خود را با شرایط عمومیتر وفق دهند و در رولآپهای عمومی ارزان اجرا شوند.
این استدلال تبعاتی در حوزه ترکیبپذیری نیز به همراه دارد. وقتی تعداد بیشتری از اپلیکیشنها در یک زنجیره وجود داشته باشند، انتخابپذیری افزایش مییابد. مجموع عناصر از جمع اجزا بزرگتر میشود. انسانها به شکل طبیعی به سوی مراکز پرجمعیتتر مهاجرت میکنند و وضعیت اقتصادی رولآپها نیز بدین شکل عمل میکند. چه کسی موفق به ساخت بزرگترین شهرهای دنیای رمزارزها خواهد شد؟
چرا به رولآپهای بیشتری احتیاج داریم؟
با پیشرفت فناوری، هزینه آن کاهش مییابد. هزینه ثابت راهاندازی شبکههای لایه دوم با گذر زمان و بلوغ فناوری کاهش خواهد یافت.
فضای بلوک همگن، به وجود آمدن هر چه بیشتر لایههای انتزاعی (به خصوص در سمت کاربر)، اجرای بینزنجیرهای قراردادهای هوشمند، ترتیبدهی مشترک (Sequencer) چند شبکه لایه دو به شکل همزمان و اجرای خارج از زنجیره، به کنترل دنیای شلوغ چند هزار رولآپی آینده کمک خواهد کرد.
اگرچه وجود همه برنامهها بر روی یک شبکه محاسن خود را دارد، اما محدودیتهای بنیادینی برای مقیاسپذیری شبکههای یکتا و یکپارچه (Monolithic) وجود دارد. مقیاسپذیری افقی (وجود تعداد زیادی از رولآپها به شکل همزمان) گرچه شلوغ و پلوغ به نظر میرسد، اما تحقیقات فراوانی برای توسعه بیشتر به خود جذب کرده است.
مسیرهای واگرا
ایده سوپرچین برای آینده اتریوم بسیار جذاب است اما مشکل ترکیبپذیری شبکههای لایه دو را حل نمیکند. نقشه راه رولآپ محور اتریوم با واگذاری مقیاسپذیری به رولآپها، کار را راحت ساخته است. اگر شبکه لایه دویی شلوغ شد، یکی دیگر ایجاد کنید! اما این استراتژی مشکلات تازهای برای اتریوم خلق میکند؛ ترکیبپذیری.
فریمورکهای توسعه نرمافزاری همچون پشته خلق شده توسط شرکت آپتیمیزم (OP Stack)، به حل این مشکل کمک میکنند. استانداردهای مشترک و فضای بلوک همگن، نخستین گام برای ترکیب مجدد زنجیرههای متفاوت برای اجرا در یک لایه اجرایی واحد است.
فقط یک مشکل وجود دارد؛ پالیگان (Polygon)، آربیتروم (Arbitrum)، آپتیمیزم (Optimism) و زیکی سینک (zkSync) همگی میخواهند این کار را انجام دهند.
از این رو برخی بر روی فضای موجود بین این سوپرچینها کار میکنند. به عنوان مثال آربیتروم مشغول کار بر روی لایهای است که بین لایه یک و تسویه و تثبیت حالات سوپرچینها قرار میگیرد. وقتی این لایه بر روی حالت داخلی به توافق میرسد، نتایج را بر روی لایه یک ثبت میکند.
بنابراین آینده اتریوم میتواند یکی از سه حالت زیر باشد:
- چند سوپرچین مختلف که هر یک مقتضیات اقتصادی خود را دارند.
- یک ابرشبکه (Uberchain) ترکیبپذیر.
- یک رولآپ یکپارچه.
ارزش خلق شده در کدام بخش از پشته رولآپ جذب میشود؟
هر یک از تیمهای دستاندرکار توسعه شبکههای لایه دو به دنبال تروجی استفاده از کیت توسعه نرمافزار خود در بین توسعهدهندگان کریپتو است. هماکنون پشتههای همچون OP Stack، ZK Stack، سوپرنت و اربیت عرضه شدهاند و تعداد بیشتری نیز در راهند.
چرا این تیمها دست به خلق چنین چیزی میزنند؟ چگونه شبکههای لایه دو از راهاندازی کپیهای تقریبا مشابهی از شبکه خود سود میبرند؟ از آن جا که فورک کردن نیازی به اجازه ندارد، چگونه توکنهای شبکههای لایه دو میتوانند ارزش را جذب و ذخیره نمایند؟ چرا یک شبکه فورک شده که از پشته OP استفاده میکند بخواهد که مشتاقانه به دائو این شبکه هزینه بپردازد؟ مشوق آن چیست؟ به دو نمونه زیر توجه کنید:
- شبکه منتل (Mantle)، یکی از بزرگترین شبکههایی که از فورک پشته آپتیمیزم استفاده میکند، نسخهای قدیمی از کدهای آپتیمیزم را فورک کرد و اظهار کرده است که در حال حاضر برنامهای برای پیوستن به سوپرچین آپتیمیزم ندارد. آنها قصد ندارند تا آپتیمیزم را در درآمد سیکوئنسر خود شریک کنند.
- در سوی دیگر شبکه بیس (Base) – که توسط صراف کوینبیس ایجاد شد – از ابتدا ۱۵ درصد از درآمد ترتیبدهنده خود را به فرم توکن OP با آپتیمیزم شریک شده است. بنابراین، شبکه بیس برای پشته اوپی ارزشآفرین است در حالی که منتل چنین وضعیتی ندارد.
چه تفاوتی بین این دو شبکه وجود دارد؟ پاسخ در نحوه حاکمیت نهفته است. بدون حاکمیت درون زنجیرهای ما شبکهای نامتجانس و آشفته داریم با وجود حاکمیت، فضای بلوک همگن، استفاده مجدد از کدهای بهدردبخور و قابلیت ارتقا مشترک در دسترس خواهد بود. به کمک این ویژگیها، امکان تبدیل هزاران شبکه آشفته به تجربه کاربریای بدون شبکه ممکن است.
به همین دلیل است که من شخصا به شدت از استراتژی و نقشه راه شبکه آپتیمیزم تحتتاثیر قرار گرفتهام. تیم آپتیمیزم با زیر و رو کردن تمام ایدههای مطرح شده در خصوص مقیاسپذیری اتریوم، بدین نتیجه رسید که راه سختتر را انتخاب کند و سعی کند از روز اول به مساله مشکل حاکمیت غیرمتمرکز بپردازد. تمامی دیگر تیمها سعی در رقابت بر سر مزیتهای فناورانه دارند اما در نهایت باید به مساله حاکمیت بپردازند.
در این سو، آپتیمیزم میتواند بهترین پیشرفتهای فناوری ساخته شده توسط دیگر تیمها را جذب نماید و در این برهه به ساخت و بهبود مزیت رقابتی حاکمیتی خود بپردازد.
پیشبینی من از آینده فضای شبکههای لایه دو به شرح زیر است: جذب ارزش یک توکن لایه دو در نهایت معطوف به اثربخش بودن شیوه حاکمیت آن است. با این وجود، همچنان سوالاتی در این خصوص دارم:
- آیا یک چارچوب عمومی و ماژولار همچون پشته OP میتواند بهترین فناوریهای موجود لایه دو را به همان شکلی اتریوم فناوریهای جانبی را برای لایه یک خود به کار بست، جذب نماید؟
- انگیزه پیوستن به سوپرچین چقدر خواهد بود؟ این سوال، راهی غیرمستقیم برای سنجش اثربخشی حاکمیت است. حاکمیت یک شبکه لایه دو چقدر موثر خواهد بود؟ آیا قادر خواهد بود تا تعدادی زنجیره نامتجانس را به یکدیگر پیوند دهد؟
- اگر نوآوریهای حوزه ترکیبپذیری به اندازهای پیشرفت نکنند تا بتوانند تجربه کاربری گویی بدون شبکه را به ارمغان بیاورند، چه فاکتورهای دیگری میتوانند برای افزایش ارزش توکنهای لایه دو به کار گرفته شود؟
نقش ارائهدهندگان خدمات زیرساختی رولآپ
حاکمیت تنها نیمی از معادله جذب ارزش شبکههای لایه دو است. حتی اگر کیت توسعه نرمافزاری شبکهها بتواند طراحی مناسبی برای جذب ارزش داشته باشد، مشکلی به نام ارائهدهندگان خدمات زیرساختی وجود دارد.
اگر فکر میکنیم که روزی تعداد زیادی از راهکارها و شبکههای لایه دو وجود خواهد داشت، منطقی است که انتظار داشته باشیم که باید مجموعههایی برای ارائه زیرساخت به آنها وجود داشته باشد. چیزی همانند خدمات ابری را تصور کنید که به شکل تخصصی برای رولآپها ارائه میشود.
این دلیلی است که شرکتهایی همچون کاندوییت (Conduit) و کالدرا (Caldera) به وجود آمدهاند. آنها میخواهند تا با جذب هر چه بیشتر رولآپها، بخشی از کارمزدهای جذب شده توسط آنها را جذب نمایند.
این شرکتهای «رولآپ به عنوان سرویس (RaaS)» در نبردی با کیتهای توسعه نرمافزاری ارائه شده توسط بازیگران بزرگ این حوزه همچون OP Stack هستند. هر دو این گروهها، سهمی از کارمزدها را میخواهند.
دو نتیجه قابل تصور است:
نخست آن که ارائهدهندگان خدمات تمامی کارمزد را برای خود میخواهند و تلاش خواهند کرد تا شبکههای لایه دو را دور بزنند.
دیگر آن که این ارائهدهندگان میپذیرند که به تیمهای لایه دو وابسته هستند و هر مقدار که به آنها داده شود را میپذیرند.
به زعم من، ارائهدهندگان خدمات حریص هستند و به دنبال تمامی کامزدها هستند. چرا برای نرمافزاری که به رایگان فورک میشود باید مالیاتی پرداخت شود؟
مشکل این رویکرد بار دیگر مساله حاکمیت است. حتی اگر یک ارائهدهنده خدمات بتواند ترتیبدهنده مشترک چندین شبکه شود و بتواند نوعی از ترکیبپذیری و همکاری بین شبکهها را میسر سازد، به اندازه لازم کافی نخواهد بود چرا که چنین چیزی برای ساخت تجربه کاربری نهایی تصور شده برای اتریوم و کریپتو کافی نخواهد بود. به طرزی خندهدار، اگر یک ارائهدهنده خدمات بخواهد برنده نبرد با یک شبکه لایه دو شود، باید خود بدل به یک شبکه شود و در فرایند تحقیق و توسعه برای ساخت کیت توسعه نرمافزاری بهتر مشارکت نماید. نه تنها راهکارهای فنی بهتر، بلکه فرایندهای توسعه تجاری و مهمتر از همه، حاکمیت غیرمتمرکز!
چگونه یک ارائهدهنده خدمات که بزرگترین مزیتش داشتن مونوپولی بر روی سختافزارهای میزبان نودهای شبکه است میخواهد پشته فنی خود را متنباز یا غیرمتمرکز نماید؟ برای رقابت در حوزه تمرکززدایی، این ارائهدهندگان باید بر روی چیزهایی کار کنند که سالهاست شبکههای لایه دو درگیر آن هستند.
از این رو معتقدم که در نهایت، رویداد دوم به وقوع خواهد پیوست و این ارائهدهندگان در نهایت وابسته به شبکههای لایه دو خواهند بود و با دیگر ارائهدهندگان دیگر برای دریافت کارمزد رقابت خواهند کرد.
آینده توکنهای لیکویید استیکینگ به چه شکل خواهد بود؟
من استدلالهای قانعکنندهای که بیان میکنند در نهایت بازار بر روی یک توکن همگرا خواهد شد را درک میکنم. من این عوامل را نادیده نمیگیرم اما حاضر به کوتاه آمدن از باورها و ارزشهای جامعه کاربری اتریوم نیستم و از آنها حفاظت خواهم کرد. به نظر من نیروهای بازار تنها عواملی نیستند که میتوانند روی این نتیجه اثرگذار باشند.
افزون بر این، تسلط یک توکن بر بازار باعث انگیزه بیشتر توکن LST دیگر برای ارتکاب «حمله خونآشام» (Vampire Attack) به آن پروتکل میشود. این مساله میتواند لااقل در کوتاهمدت سبب برهمخوردن تعادل یک توکن غالب شود.
سوالات بزرگ عبارتند از:
- جامعه اتریوم تا چه حد مایل است از حفظ تنوع گزینههای LST حمایت کند؟
- ابزارهای موجود برای سرکوب تسلط بازار یک توکن تا چه حد کارا هستند؟
- اگر زمانی یک توکن لیکویید استیکینگ موفق به برقراری انحصار شود، چقدر از ارزشهای محوری اتریوم با آن نابود خواهد شد؟
برای من، کثرتگرایی ارزشی است که من را به این فضا جذب میکند. دنی رایان (Danny Ryan) در این ویدیو دلایلی فنی ارائه میکند که چرا ما باید این روند را حفظ کنیم.
اگر در نهایت ما به سوی یک توکن غالب همگرا میشویم، آیا به تاخیر انداختن این روند سودمند است؟ به نظر من بله. حال که هنوز زمان داریم چه تدابیری میتوانیم برای این مساله بیاندیشیم؟
ما اخیرا شاهد مخالفت با تخصیص مشوقهای اقتصادی از جانب شبکه آربیتروم برای توکن stETH (توکن لیکویید استیکینگ پروتکل لیدو) در رایگیری صورت گرفته بودیم. اگر نیروهای بازار، تنها عوامل دخیل در این مساله بودند، این تصمیم بدون مخالفت و به راحتی به تصویب میرسید.
آیا سولانا توسط اتریوم بلعیده خواهد شد؟
آیا اکوسیستمهای سولانا و اتریوم به عنوان شبکههایی مستقل به کار خود ادامه میدهند یا مرز بین آنها به تدریج کمرنگ میشود؟ و اگر این اتفاق رخ دهد، اتریوم چه قدرتی برای بلعیدن سولانا در دام گرانشی خود دارد؟
من اعتقاد دارم که نبرد شبکههای لایه یک در نهایت تنها یک برنده خواهد داشت و باقی بلاکچینها در نهایت توسط آن بلعیده خواهند شد. این ذات سیستمهای متنبازی است که با مشوقهای اقتصادی ترکیب شدهاند.
بلاکچین سولانا در میان رقبای اتریوم، نقشی برجسته دارد. این شبکه فورک دیگری از ماشین مجازی اتریوم (EVM) نیست که ارزش خلق شده توسط آن دوباره به اکوسیستم اتریوم سرریز شود. کازموس نیست که هیچ لایه تسویه حقیقی و ارز مشخص شده در پروتکل نداشته باشد.
سولانا، ماشین مجازی، استراتژی مقیاسپذیر و دارایی دیجیتال خاص خود را دارد. پشته فنی شبکه سولانا بیشترین فاصله ممکن را از اتریوم دارد. از این رو شاید در دورترین فاصله از میدان جاذبه اتریوم باشد. این استراتژی به زعم من، نقشه خوبی است چرا که اتریوم تمام چیزهای دیگر در نزدیکی خود را میبلعد، بدین ترتیب بهترین شانس بقا برای دیگر شبکهها، دوری هر چه بیشتر از حوزه اثر اتریوم است.
با این حال، شرایط در حال تغییر است. پروژه اکلیپس (Eclipse)، به دنبال پورت کردن ماشین مجازی سولانا به اتریوم است. این کار به شبکه سولانا و دپهای آن اجازه اجرا و تسویه تراکنشها در لایهای بزرگتر به نام اتریوم را میدهد.
کریس برنیسک (Chris Burniske) اعتقاد دارد که سولانا قادر به حفظ استقلال خود خواهد بود و اکلیپس حکم سفارت سولانا در اتریوم را دارد.
من فکر میکنم که اکلیپس با پشت کردن به ارزشهای سولانا و پیوستن به شبکه پولی و تسویه اتریوم، مرتکب خیانت شده است. اکلیپس در نهایت پیشبینی ماکسیهای اتریوم مبنی بر پیوستن تمامی اتفاقات خوب فناورانه در دیگر گوشههای فضای کریپتو به اتریوم را محقق خواهد کرد.
آینده به چه منوال پیش خواهد رفت؟ آیا سولانا میتواند از حریم خود دفاع کند؟ آیا سولانا میتواند اجزای خود را به شکلی تشویق کند تا در درون شبکه باقی بمانند؟
یا، چیزی که درستتر است این است که مهم نیست شبکه لایه یک مورد بحث چقدر از اتریوم دور باشد، در نهایت دام گرانشی اتریوم قویتر از آن است که از آن فراری باشد. با این وضعیت، شاید هر چه زودتر از شبکه کوچکتر به شبکه بزرگتر بپیوندید، وضعیت شما در درازمدت بهتر خواهد بود؟
چگونه موفق به کشف قیمت به شکل درون زنجیرهای شویم؟
کشف قیمت درونزنجیرهای (به جای امثال صرافی بایننس)، تبعات گستردهای برای کل صنعت ایجاد خواهد کرد. کشف قیمت نمایانگر تعادل قدرت بین سیستمهای غیرمتمرکز و متمرکز است و تاکنون به سختی توسط اردوگاه متمرکز حفظ شده است.
اگر قرار باشد که سیستمهای غیرمتمرکز برنده شوند، نیاز است که کشف قیمت به چنگ اردوگاه غیرمتمرکز بیافتد. کریپتو داراییها را تولید میکند و باید منبع قیمت آنها باشد.
این هدفی است که باید به آن برسیم. برخی مکانیزمهای امیدوارکننده میتواند به یاری سیستمهای غیرمتمرکز بیاید اما مشخص نیست که این راهکارها تا چه حد میتواند کارساز باشد. بایننس مزیت زمان زیر یک میلیثانیه را دارد. هیچ سیستم غیرمتمرکزی نمیتواند با آن رقابت کند و فرایند کشف قیمت به شکل طبیعی به سوی نقدترین و سریعترین اوراکل تمایل مییابد.
چگونه میتوانیم این فرایند را به شکل درونزنجیرهای انجام دهیم؟
نوآوریهای امیدوارکنندهای با معرفی محصولاتی همچون Uniswap Hooks و Intents صورت گرفته است. به خصوص Intents میتواند موجب گشایش بزرگی در این عرصه شود. عرصهای از کشف قیمت وجود دارد که در فضای بین DEXها و CEXها رخ میدهد. این فضای مبهم، جولانگاه رباتهای MEV و بازارسازهاست که معاملات را انجام میدهند. ما نیاز به ایجاد زیرساختهایی داریم که پذیرای بازیگران بین دکسها و CEXها باشند تا آنها را به سوی خود بکشانیم و از بایننس دور کنیم.
مادامی که فضای ارزهای دیجیتال تحتالشعاع کشف قیمت صرافیهای متمرکز قرار دارند، کریپتو همواره نسخه پستتر صرافیها باقی خواهد ماند. دستیابی به کشف قیمت درونزنجیرهای، یکی از مهمترین نشانههای بلوغ و پیچیدگی صنعت ارزهای دیجیتال خواهد بود.
مکانیزمی که کشف قیمت درونزنجیرهای را میسر سازد، یکی از ارزشمندترین زیرساختهای صنعت ارز دیجیتال خواهد بود.
چه کسی قرار است آن را بسازد و چگونه خواهد بود؟
نتیجهگیری
این مقاله بیشتر سوال مطرح میکند تا جوابی دهد.
سوالات دیگری در خصوص صنعت ارزهای دیجیتال در سال ۲۰۲۳ پرسیده میشود. اینها تنها پنج سوال بزرگی است که به ذهن من میرسد.
ترکیبپذیری و انتزاع اتریوم چگونه در چارچوب نقشه راه رولآپ محور اتریوم صورت خواهد گرفت؟
تهدید توکنهای لیکویید استیکینگ برای اکوسیستم اتریوم چیست و آینده چه خواهد شد؟
رابطه آتی اکوسیستمهای اتریوم و سولانا چطور خواهد بود؟
چگونه قادر خواهیم بود که فرایند کشف قیمت را به شکل درونزنجیرهای میسر سازیم؟
همه اینها سوالات بزرگی هستند که به جوابهای بزرگی هم نیاز دارند. به جای یک جواب ساده، پاسخ به این سوالات احتمالا به فرم استراتژیها، مکانیزمها و پروژههای مختلفی خواهد بود. به همین دلیل است که همکاری و ارتباط بین سازندگان وب ۳ حیاتی است؛ هیچکس قرار نیست به تنهایی این مشکلات را حل کند.
در بین تمام موارد ذکر شده، کشف قیمت درونزنجیرهای پیچیدهترین و شریفترین آرمان است؛ چرا که این چیزی است که همه سیستمهای رمزنگاری را به یک اندازه تحتتاثیر قرار میدهد.