تولید ناخالص داخلی چیست؟ معرفی GDP و درآمد سرانه
تولید ناخالص داخلی (GDP) ابزاری برای اندازهگیری تولید اقتصادی یک کشور است. کشورهایی که رقم GDP آنها بالاست، میزان کالاها و خدمات تولید شده داخلی آنها بیشتر است و عموماً استاندارد زندگی بالا و بهتری خواهند داشت. به همین دلیل بسیاری از شهروندان و رهبران سیاسی، افزایش رشد GDP را معیاری مهم برای موفقیت ملی میدانند و اغلب دو اصطلاح رشد GDP و رشد اقتصادی را به جای یکدیگر به کار میبرند. در این مطلب از والکس به هر آن چیزی که باید درباره تولید ناخالص داخلی بدانید میپردازیم.
تولید ناخالص داخلی (GDP) چیست؟
تعریف تولید ناخالص داخلی عبارت است از ارزش بازاری (ارزش پولی) تمامی کالاها و خدمات نهایی تولید شده در داخل مرزهای یک کشور طی یک دوره زمانی خاص. تولید ناخالص داخلی معیاری برای نشان دادن سلامت اقتصادی یک کشور است که معمولاً به صورت سالانه و گاهی اوقات فصلی محاسبه میشود. برای مثال در ایالات متحده آمریکا، دولت هر سال برآورد GDP را به هر دو صورت فصلی و سالانه منتشر میکند. مجموعه دادههای مستقل موجود در این گزارش به صورت واقعی ارائه میشوند تا طبق تغییرات قیمت و تورم تعدیل شوند.
مفهوم تولید ناخالص داخلی (GDP)
محاسبه تولید ناخالص داخلی یک کشور شامل همه مصارف خصوصی و عمومی، مخارج دولتی، سرمایهگذاریها، افزایش موجودی کالا، هزینههای ساخت و ساز و تراز تجاری میشود (در تراز تجاری میزان صادرات محاسبه شده و میزان واردات از محاسبات کم میشود).
از بین همه جزئیاتی که شامل تولید ناخالص داخلی میشوند، تراز تجاری مهمترین آن است. زمانی که ارزش کل کالاها و خدماتی که تولیدکنندگان داخلی به کشورهای خارجی میفروشند از ارزش کل کالاها و خدمات خارجی که مصرفکنندگان داخلی خریداری میکنند بیشتر باشد، تولید ناخالص داخلی (GDP) یک کشور افزایش مییابد.
در این شرایط میگویند که کشور مازاد تجاری دارد. اما اگر وضعیت برعکس باشد؛ یعنی مقداری که مصرفکنندگان داخلی برای محصولات خارجی خرج میکنند از مجموع آن چه تولیدکنندگان داخلی میتوانند به مصرفکنندگان خارجی بفروشند بیشتر باشد، کسری تجاری ایجاد میشود و GDP یک کشور کاهش مییابد.
تولید ناخالص داخلی را میتوان بر مبنای اسمی یا حقیقی محاسبه کرد که در محاسبات حقیقی، تورم در نظر گرفته میشود.
بهطورکلی، محاسبات تولید ناخالص داخلی حقیقی روش بهتری برای بیان وضعیت عملکرد بلندمدت اقتصاد ملی است چرا که بر مبنای دلار ثابت است. بر فرض مثال، یک کشور در سال ۲۰۱۲، صد میلیارد دلار تولید ناخالص داخلی اسمی داشته است. تا سال ۲۰۲۲، تولید ناخالص داخلی اسمی آن به ۱۵۰ میلیارد دلار افزایش مییابد. قیمتها هم در طول این مدت ۱۰۰% افزایش یافته است. اگر صرفاً به تولید ناخالص داخلی اسمی نگاه کنیم، به نظر میرسد که اقتصاد کشور در وضعیت خوبی است اما تولید ناخالص داخلی حقیقی محاسبه شده بر مبنای ارزش دلار در سال ۲۰۱۲، ۷۵ میلیارد دلار خواهد بود. این یعنی عملکرد واقعی اقتصاد این کشور در طی این مدت منفی بوده است.
تاریخچه تولید ناخالص داخلی
مفهوم تولید ناخالص داخلی برای اولین بار در سال ۱۹۳۷ در گزارشی آمده بود که اقتصاددان اداره ملی تحقیقات اقتصادی (NBER)، سیمون کوزنتس، به کنگره ایالات متحده درباره رکود بزرگ (Great Depression) ارائه کرده بود. در آن زمان، سیستم آماری رایج GNP بود. بعد از کنفرانس برتون وودز در سال ۱۹۴۴، تصمیم به استفاده از GDP به عنوان استاندارد اندازهگیری اقتصاد ملی گرفته شد. با این حال، ایالات متحده تا سال ۱۹۹۱ به استفاده از GNP به عنوان معیار رسمی اندازهگیری سطح رفاه ادامه داد و بعداً GDP را پذیرفت.
از ابتدای دهه ۱۹۵۰، برخی از اقتصاددانان و سیاستگذاران درباره کارآمدی GDP به شک افتادند. مثلاً طبق مشاهدات، گرایش به پذیرش GDP به عنوان یک شاخص مطلق برای نشان دادن میزان شکست یا موفقیت یک کشور بالا بود هر چند سطح سلامت، شادی، (نا)برابری و سایر عوامل دخیل در رفاه عمومی در محاسبات GDP در نظر گرفته نمیشدند. به عبارتی، منتقدان بین پیشرفت اقتصادی و پیشرفت اجتماعی تمایز قائل شدند.
با این حال، اکثر مقامات از جمله آرتور اوکون که اقتصاددان شورای مشاوران اقتصادی رئیس جمهور جان اف کندی بود، معتقد بودند که تولید ناخالص داخلی شاخص مطلق موفقیت اقتصادی است و ادعا کردند که با افزایش GDP، میزان بیکاری به همان اندازه کاهش مییابد.
انواع تولید ناخالص داخلی
تولید ناخالص داخلی را میتوان به روشهای مختلفی محاسبه کرد که اطلاعات به دست آمده با استفاده از هر روش به صورت جزئی با یکدیگر تفاوت دارند.
تولید ناخالص داخلی اسمی
نوعی ارزیابی تولید اقتصادی است که قیمتهای جاری در محاسبه آن لحاظ میشوند. به عبارتی، تورم و سرعت افزایش قیمتها در آن در نظر گرفته میشود چرا که روی نرخ رشد تأثیر میگذارند. همه کالاها و خدماتی که در تولید ناخالص داخلی اسمی در نظر گرفته میشوند، طبق قیمتهایی که آن کالاها و خدمات در آن سال فروخته شدهاند ارزیابی میشوند. تولید ناخالص داخلی اسمی به ارز محلی یا دلار آمریکا با نرخ مبادله بازار ارز ارزیابی میشود تا تولید ناخالص داخلی کشورها در شرایط صرفاً مالی مقایسه شوند. از تولید ناخالص داخلی اسمی برای مقایسه تولیدات فصلی در یک سال استفاده میشود. در حالی که برای مقایسه تولید ناخالص داخلی دو یا چند سال با هم، از GDP حقیقی استفاده میکنند چون در واقع با حذف تأثیر تورم برای مقایسه سالهای مختلف میتوان صرفاً روی حجم تولیدات متمرکز شد.
تولید ناخالص داخلی حقیقی
در این روش با احتساب تأثیر تغییرات تورم، تعداد کالاها و خدمات تولید شده طی یک سال معین به دست میآید و قیمتها سال به سال ثابت نگه داشته میشوند تا امکان ارزیابی روند تولید طی زمان بدون تأثیر افزایش یا کاهش تورم وجود داشته باشد. از آنجایی که GDP بر اساس ارزش پولی کالاها و خدمات است، در معرض تورم قرار میگیرد.
افزایش قیمتها باعث افزایش GDP یک کشور میشود اما لزوماً نمایانگر تغییر در کمیت یا کیفیت کالاها و خدمات تولید شده نیست. بنابراین، فقط با نگاه کردن به تولید ناخالص داخلی اسمی نمیتوان دلیل افزایش رقم گزارش شده را افزایش حجم تولیدات یا افزایش قیمتها دانست. اقتصاددانان از یک فرآیند تعدیل تورم برای رسیدن به GDP حقیقی استفاده میکنند. با به دست آوردن نسبت سطح تولید در هر سال معین به سطوح قیمت سال پایه (که به عنوان سال مرجع در نظر گرفته میشود)، اقتصاددانان میتوانند تأثیر تورم را ارزیابی کنند. به این ترتیب میتوان تولید ناخالص داخلی یک کشور را از سالی به سال دیگر مقایسه کرد و دید که آیا رشدی واقعی وجود داشته است یا خیر.
تولید ناخالص داخلی حقیقی با استفاده از شاخص تورم زدایی (GDP price deflator) محاسبه میشود که در واقع تفاوت قیمت بین سال جاری و سال پایه را نشان میدهد. برای مثال، اگر قیمتها ۵% نسبت به سال پایه افزایش یافته باشند، شاخص تورم زدایی ۱.۰۵ خواهد بود. تولید ناخالص داخلی حقیقی از تقسیم تولید ناخالص داخلی اسمی با این تعدیل کننده قیمت به دست میآید. معمولاً تولید ناخالص داخلی اسمی بالاتر از تولید ناخالص داخلی حقیقی است چون تورم اکثراً مثبت است. GDP حقیقی، تغییرات در ارزش بازاری را در نظر میگیرد و بنابراین تفاوت ارقام تولیدی از یک سال به سال دیگر را به حداقل میرساند. اگر اختلاف بین GDP حقیقی و اسمی یک کشور زیاد باشد، ممکن است نشانگر تورم مثبت یا منفی قابل توجهی در اقتصاد آن کشور باشد.
تولید ناخالص داخلی سرانه
تولید ناخالص داخلی سرانه، اندازهگیری تولید ناخالص داخلی به ازای هر فرد در جمعیت یک کشور است و نشان میدهد که میزان تولید یا درآمد به ازای هر فرد در یک اقتصاد میتواند نمایانگر میانگین بهرهوری یا استانداردهای زندگی باشد. GDP سرانه را میتوان به صورت اسمی، حقیقی یا برابری قدرت خرید (PPP) بیان کرد.
به بیان ساده، تولید ناخالص داخلی سرانه نشان میدهد که چقدر هر شهروند مستقلاً میتواند بر ارزش تولید اقتصادی تأثیر بگذارد. این امر همچنین معیاری است برای ارزیابی ثروت ملی چون ارزش بازاری تولید ناخالص داخلی به ازای هر شخص نشانگر سطح رفاه است. اقتصاددانان از آن برای دانستن و مقایسه میزان بهرهوری داخلی کشور خود با سایر کشورها استفاده میکنند. در تولید ناخالص داخلی سرانه هر دو عامل تولید ناخالص داخلی کشور و جمعیت آن در نظر گرفته میشود. بنابراین درک تأثیر هر عامل در نتیجه کلی و بر میزان رشد تولید ناخالص داخلی به ازای هر فرد میتواند مهم و مفید باشد.
برای مثال، اگر تولید ناخالص داخلی سرانه یک کشور با سطح جمعیتی پایدار در حال رشد باشد میتواند نتیجه پیشرفت فناوری باشد چرا که با سطح جمعیتی ثابت، سطح تولید بالا رفته است. شاید بعضی از کشورها تولید ناخالص داخلی سرانه بالا اما جمعیت کمی داشته باشند که معمولاً به این معنی است که اقتصادی خودکفا طبق فراوانی منابع خاص ایجاد کردهاند.
نرخ رشد تولید ناخالص داخلی
نرخ رشد تولید ناخالص داخلی، تغییرات سال به سال (یا فصلی) میزان تولید اقتصادی یک کشور را مقایسه میکند تا سرعت رشد یک اقتصاد را اندازهگیری کند. این نرخ معمولاً به صورت درصد بیان میشود و سیاستگذاران اقتصادی از آن برای تصمیمات و اهداف سیاسی مانند تورم و نرخ بیکاری استفاده میکنند. اگر نرخ رشد تولید ناخالص داخلی در حال افزایش باشد شاید به معنی این باشد که ظرفیت تولید به حداکثر خود رسیده است، درنتیجه بانک مرکزی نرخ بهره را افزایش میدهد. در مقابل، اگر نرخ رشد تولید ناخالص داخلی کم یا منفی باشد (یعنی رکود اقتصادی)، بانک مرکزی تصمیم به کم کردن نرخ بهره میگیرد تا تشویق و محرکی برای خروج از رکود اقتصادی باشد.
برابری قدرت خرید تولید ناخالص داخلی
با این که معیاری مستقیم برای اندازهگیری تولید ناخالص داخلی نیست، اقتصاددانان از برابری قدرت خرید (PPP) برای مقایسه GDP یک کشور بر مبنای دلار بینالمللی استفاده میکنند. آنها از روشی برای تعدیل تفاوت بین قیمتهای محلی و مخارج زندگی جهت مقایسه کشورها از لحاظ تولیدات واقعی، درآمد واقعی و استانداردهای زندگی کمک میگیرند.
نحوه محاسبه تولید ناخالص داخلی
تولید ناخالص داخلی را میتوان با سه روش اصلی به دست آورد. نتیجه حاصل از محاسبات هر سه روش باید یکسان باشد. این سه روش با نامهای روش مخارج، روش تولید (یا ارزش افزوده) و روش درآمد شناخته میشوند.
روش مخارج
در این روش، هزینهها و مخارج گروههای مختلفی که در اقتصاد مشارکت دارند محاسبه میشود. برای محاسبه تولید ناخالص داخلی ایالات متحده اکثراً از این روش و طبق فرمول زیر استفاده میشود:
- C: مصرف
- G: مخارج دولت
- I: سرمایهگذاری
- NX: خالص صادرات
GDP = C + G + I + NX
همه این عوامل در تولید ناخالص داخلی کشور دخیل هستند. مصرف (Consumption) به مخارج مصرفی خصوصی یا هزینههایی که مصرفکننده انجام میدهد اشاره دارد. مصرفکنندگان برای تهیه کالاها و خدمات از جمله خرید مواد غذایی یا دریافت خدمات آرایشگاه پول خرج میکنند. هزینههایی که مصرفکنندگان میکنند بزرگترین بخش تولید ناخالص داخلی را تشکیل میدهد. بنابراین، سطح اعتماد مصرفکنندگان تأثیر مهمی بر رشد اقتصادی میگذارد. سطح اطمینان بالا نشان میدهد که مصرفکنندگان مایل به هزینه کردن هستند و سطح اطمینان پایین تأثیر برعکس دارد.
مخارج دولت (Government spending) مربوط به مخارج مصرفی دولت و سرمایهگذاری ناخالص است. دولت برای تجهیزات، زیرساختها و پرداخت دستمزد پول خرج میکند. در صورتی که مخارج مصرفکنندگان و سرمایهگذاریهای تجاری کاهش یابد، هزینههایی که دولت انجام میدهد میتواند اهمیت قابل توجهی پیدا کند (مثلاً شاید در پی یک رکود اقتصادی رخ دهد).
منظور از سرمایهگذاری (Investment)، سرمایهگذاریهای داخلی خصوصی یا مخارج سرمایهای است. کسبوکارها برای سرمایهگذاری روی فعالیتهای تجاری خود پول خرج میکنند، مثلاً یک شرکت ماشین آلات میخرد. سرمایهگذاری تجاری بخش مهمی از تولید ناخالص داخلی را تشکیل میدهد چرا که ظرفیت تولید اقتصادی و سطح اشتغالزایی را افزایش میدهد.
در خالص صادرات (Net exports)، مقدار کل واردات از کل صادرات کم میشود. بنابراین، با کم کردن کالاها و خدمات وارداتی که مصرفکنندگان داخلی برای آنها هزینه میکنند از کالاها و خدماتی که یک کشور تولید کرده و به کشورهای دیگر صادر میکند، میتوان صادرات خالص یک کشور را به دست آورد. در این محاسبه، تمامی مخارج شرکتهای مستقر در داخل یک کشور (حتی شرکتهای خارجی) لحاظ میشود.
روش تولید (ارزش افزوده)
روش تولید اساساً برعکس روش قبلی است. در روش تولید به جای محاسبه هزینههای ورودی که به فعالیت اقتصادی کمک میکنند، ارزش کل خروجی (تولیدی) اقتصادی برآورد شده و هزینه کالاهای واسطهای که در طی فرآیند مصرف میشوند از آن کسر میگردد.
روش درآمد
روش درآمد نوعی حد وسط دو روش دیگر است. در این روش، درآمد حاصل از عوامل تولید در یک اقتصاد از جمله دستمزد پرداختی به نیروی کار، هزینه اجاره، سود شرکتی و بازگشت سرمایه به شکل بهره محاسبه میشود. روش درآمد، آن دسته اقلامی را که به عنوان پرداختهای انجام شده به عوامل تولید محسوب نمیشوند، فاکتور میگیرد. برای مثال، انواع مالیات از جمله مالیات بر فروش و مالیات بر دارایی به عنوان مالیاتهای غیرمستقیم تجاری دستهبندی میشوند. علاوه بر این، تجهیزات ذخیرهای که به عنوان جایگزین برای تجهیزات فعلی در صورت استهلاک آنها نگهداری میشوند، به مقدار درآمد ملی اضافه میشوند. همه این موارد با هم، درآمد یک ملت را تشکیل میدهند.
تفاوت بین GDP و GNP و GNI
هر چند GDP رایج است و به طور گسترده مورد استفاده قرار میگیرد اما روشهای دیگری هم برای اندازهگیری میزان رشد اقتصادی یک کشور وجود دارد. GDP میزان فعالیت اقتصادی در داخل مرزهای یک کشور را نشان میدهد (حال چه تولیدکنندگان بومی باشند و چه خارجیها مالکیت نهادها را داشته باشند) اما تولید ناخالص ملی (GNP) شامل تولیدات کلی افراد و شرکتهای بومی یک کشور از جمله کسانی که در خارج از کشور مستقر هستند میشود. در GNP، تولیدات داخلیِ تحت نظارت غیربومیها محاسبه نمیشود.
درآمد ناخالص ملی (GNI) معیاری دیگر برای نشان دادن رشد اقتصادی و مجموع همه درآمد حاصل از شهروندان یا اتباع یک کشور است (صرف نظر از این که فعالیت اقتصادی آنها در داخل یا خارج از کشور انجام میشود). رابطه بین GNP و GNI مشابه رابطه بین روش تولید و روش درآمد مورد استفاده در محاسبه GDP است.
تولید ناخالص ملی از روش تولید و درآمد ناخالص ملی از روش درآمد استفاده میکند. با GNI، درآمد یک کشور به عنوان درآمد داخلی، به اضافه مالیات غیرمستقیم تجاری و استهلاک آن (و همچنین درآمد خالص عامل خارجی آن) محاسبه میشود. رقم خالص درآمد عامل خارجی با کسر تمام پرداختهای انجام شده به شرکتها و افراد خارجی از تمام پرداختهای انجام شده به کسب و کارهای داخلی به دست میآید.
در اقتصاد جهانی، GNI به عنوان معیاری مناسبتر برای نشان دادن سلامت کل اقتصاد نسبت به GDP مطرح شده است. از آنجایی که بخش عمده درآمد برخی از کشورها توسط اشخاص و شرکتهای خارجی از داخل کشور خارج میشود، رقم GDP آنها بسیار بالاتر از GNI است. برای مثال، ارقام GDP و GNI لوکزامبورگ در سال ۲۰۱۹ بسیار متفاوت بودند؛ به خاطر قوانین مالیاتی نه چندان سختگیرانه لوکزامبورگ، شرکتهای خارجی مستقر در لوکزامبورگ هزینههای زیادی در سایر نقاط جهان انجام میدادند. برعکس، در ایالات متحده، ارقام GDP و GNI تفاوت زیادی با هم ندارند. در سه ماهه سوم سال ۲۰۲۲، GDP ایالات متحده معادل ۲۵.۷ تریلیون دلار و GNI آن در پایان سال ۲۰۲۱، ۲۳.۴ تریلیون دلار بود.
تعدیل تولید ناخالص داخلی (GDP)
برای این که رقم GDP یک کشور بیشتر به کار آید میتوان معادلسازیهایی انجام داد. برای اقتصاددانان، رقم تولید ناخالص داخلی یک کشور نمایانگر اندازه اقتصاد است اما اطلاعات زیادی درباره استاندارد زندگی در آن کشور ارائه نمیدهد. بخشی از آن به دلیل یکسان نبودن اندازه جمعیت و هزینههای زندگی بین کشورهای جهان است. برای مثال، مقایسه GDP اسمی چین و ایرلند اطلاعات چندانی درباره وضعیت زندگی در این دو کشور ارائه نمیدهد چون جمعیت چین تقریباً ۳۰۰ برابر جمعیت ایرلند است.
برای حل این مشکل، آمارشناسان گاهی اوقات تولید ناخالص داخلی سرانه کشورها را مقایسه میکنند. تولید ناخالص داخلی سرانه را از طریق تقسیم GDP کشور بر اندازه جمعیت به دست میآورند. هر چند این فرمول هم کاملاً دقیق نیست. بر فرض مثال، GDP سرانه چین ۱۵۰۰ دلار است و GDP سرانه ایرلند ۱۵۰۰۰ دلار. این لزوماً به این معنی نیست که یک فرد ایرلندی به طور میانگین ده برابر بهتر از یک فرد چینی است. در تولید ناخالص داخلی سرانه، بالا یا پایین بودن هزینههای زندگی در یک کشور محاسبه نمیشود.
برابری قدرت خرید (PPP) برای حل این مسأله یک واحد پول را تعیین و مقایسه میکند که با یک مقدار مشخص چه تعداد کالا یا خدمات در کشورهای مختلف میتوان خرید. GDP سرانه حقیقی که بر اساس قدرت خرید تنظیم شده است، یک آمار تقریباً دقیق برای اندازهگیری درآمد واقعی و رفاه عمومی است. یک فرد ایرلندی ممکن است سالانه صد هزار دلار و یک فرد چینی سالانه پنجاه هزار دلار درآمد داشته باشد. از لحاظ اسمی، فرد ایرلندی در شرایط بهتری زندگی میکند. اما اگر هزینه یک سال خوراک، پوشاک و سایر اقلام در ایرلند سه برابر چین باشد، آن وقت درآمد واقعی فرد چینی بالاتر است.
نحوه استفاده از دادههای تولید ناخالص داخلی
بیشتر کشورها دادههای تولید ناخالص داخلی را هر یک ماه یا سه ماه منتشر میکنند. در ایالات متحده، اداره تجزیه و تحلیل اقتصادی (BEA) پیش گزارش GDP فصلی را چهار هفته بعد از پایان سه ماه و گزارش نهایی را سه ماه بعد از پایان آن فصل منتشر میکند. گزارشهای اداره تجزیه و تحلیل اقتصادی جامع و پرجزئیات است که میتواند برای اقتصاددانان و سرمایهگذاران سودمند باشد. تأثیر بازار GDP بهطورکلی محدود است چون گزارشی از شرایط گذشته است و فاصله زمانی قابل توجهی بین انتشار گزارش فصلی و گزارش نهایی داده GDP وجود دارد. با این حال، اگر اعداد واقعی با آن چه انتظار میرفته بسیار متفاوت باشد، داده تولید ناخالص داخلی میتواند تأثیر بهسزایی بر بازار بگذارد.
از آن جایی که تولید ناخالص داخلی سلامت و رشد اقتصادی را نشان میدهد، کسب و کارها میتوانند از آن به عنوان راهنمایی برای استراتژیهای تجاری خود بهره ببرند. نهادهای دولتی از جمله فدرال رزرو در ایالات متحده از نرخ رشد و سایر آمارهای GDP برای تعیین نوع سیاستهای پولی استفاده میکنند. اگر نرخ رشد رو به پایین باشد ممکن است سیاستهای پولی انبساطی جهت تقویت اقتصاد اجرا کنند و اگر نرخ رشد بالا باشد ممکن است از سیاستهایی برای کاهش سرعت و حذف تورم استفاده کنند.
تولید ناخالص داخلی حقیقی دقیقتر از همه سلامت اقتصاد را نشان میدهد و به همین دلیل اقتصاددانان، تحلیلگران، سرمایهگذاران و سیاستمداران بر حسب آن به بحث و تصمیمگیری میپردازند. انتشار پیش گزارش حاوی جدیدترین دادهها تقریباً همیشه باعث ایجاد تغییراتی هر چند ناچیز و محدود، در بازار میشود.
سرمایهگذاری و تولید ناخالص داخلی
بیشتر توجه سرمایهگذاران روی تولید ناخالص داخلی است چرا که چارچوبی برای تصمیمگیری فراهم میکند. دادههای مربوط به موجودی و سود شرکتها که در گزارش GDP قید شدهاند بسیار برای سرمایهگذاران سهام مهم است. نه تنها هر دو مورد نشاندهنده رشد کل در طول یک دوره هستند، بلکه دادههای مربوط به سود شرکتها شامل سودهای قبل از مالیات، جریان نقد عملیاتی و تفکیک بخشهای اصلی اقتصاد نیز میشود.
مقایسه نرخ رشد تولید ناخالص داخلی کشورهای مختلف میتواند در تخصیص داراییها نقش مهمی ایفا کرده و به تصمیمگیری در رابطه با سرمایهگذاری خارج از کشور روی اقتصادهای با رشد سریع کمک کند. یکی از معیارهای جالبی که سرمایهگذاران برای درک ارزش بازار سهام میتوانند از آن استفاده کنند نسبت کل ارزش بازار به GDP است که به صورت درصد بیان میشود. نزدیکترین معادل به آن از لحاظ ارزش سهام، ارزش بازاری شرکت به کل فروش (یا درآمد) و به ازای هر سهم، نسبت قیمت به فروش (P/S) است.
همانطور که سهام بخشهای مختلف با نسبتهای قیمت به فروش متفاوتی معامله میشوند، کشورهای مختلف هم بر حسب نسبتهای ارزش بازاری به GDP متفاوتی معامله میکنند. مثلاً طبق گزارش بانک جهانی، نسبت ارزش بازاری به GDP ایالات متحده آمریکا در سال ۲۰۲۰، ۱۹۵% بوده است. در حالی که همین نسبت برای چین کمی بیش از ۸۳% و برای هنگ کنگ ۱۷۷۷% گزارش شده است.
با این حال، موضوع مهم اینجاست که این نسبت با هنجارهای تاریخی یک ملت مقایسه شود. مثلاً نسبت ارزش بازاری به GDP برای ایالات متحده در پایان سال ۲۰۰۶ معادل ۱۴۲% بود که تا پایان سال ۲۰۰۸ تا ۷۹% کاهش یافت. به این ترتیب، ارقام در دو دوره ذکر شده، بیش ارزشگذاری و کم ارزشگذاری سهام در ایالات متحده را نشان میدهند. بزرگترین نقطه ضعف این دادهها، به موقع نبودن زمان انتشار آنهاست. سرمایهگذاران فقط یک گزارش جدید در هر سه ماه دریافت میکنند و بازبینی و تجدیدنظرهای انجام شده بعد از آن میتواند به طور قابل توجهی روی درصد تولید ناخالص داخلی تأثیر بگذارد.
انتقادات وارده به GDP
استفاده از GDP به عنوان شاخص چندان هم بدون اشکال نیست. علاوه بر به موقع نبودن زمان انتشار آن که در بالا هم اشاره شد، برخی دیگر از انتقادات وارده به آن عبارتند از:
ارزش فعالیتهای اقتصادی غیررسمی یا ثبتنشده را در نظر نمیگیرد
تولید ناخالص داخلی فقط به معاملات ثبتشده و دادههای رسمی نگاه میکند و بنابراین ارزش فعالیت کارمندانی که دستمزد نقدی دریافت میکنند، فعالیت بازارهای زیرزمینی یا کارهای داوطلبانه بدون دستمزد را که میتوانند تأثیر بهسزایی در تغییر شرایط کشور بگذارند نادیده میگیرد. بهعلاوه ارزش تولیدات خانگی یا اوقات فراغت که بخشی از زندگی انسانها در همه جوامع را تشکیل میدهند به حساب نمیآورد.
در یک اقتصاد جهانی باز از نظر جغرافیایی محدود است
در تولید ناخالص داخلی سودهای به دست آمده توسط شرکتهای خارجی مستقر در یک کشور که در اختیار سرمایهگذاران خارجی قرار میگیرند، در نظر گرفته نمیشود. به این ترتیب ممکن است میزان تولید اقتصادی واقعی یک کشور بیش از حد به دست بیاید. مثلاً در سال ۲۰۲۱، تولید ناخالص داخلی ایرلند حدود ۴۹۹ میلیارد دلار و درآمد ناخالص ملی آن ۳۷۲ میلیارد دلار گزارش شده بود که نشان میداد اختلاف ۱۲۷ میلیارد دلاری عمدتاً به دلیل خارج شدن سود توسط شرکتهای خارجی مستقر در ایرلند بوده است.
بدون در نظر گرفتن رفاه کلی، روی خروجی مادی تأکید دارد
رشد تولید ناخالص داخلی به تنهایی نمیتواند نمایانگر پیشرفت یک کشور یا سطح رفاه شهروندان آن باشد. مثلاً یک کشور ممکن است شاهد رشد سریع GDP باشد اما شاید این امر از لحاظ اثرات زیست محیطی و افزایش اختلاف درآمدی در جامعه، هزینه زیادی به بار آورد.
فعالیتهای مربوط به بیزینس به بیزینس (B2B) را نادیده میگیرد
تولید ناخالص داخلی فقط تولیدات کالاهای نهایی و سرمایهگذاری جدید را در نظر میگیرد و عمداً هزینهها و تراکنشهای انجام شده بین کسبوکارها را به حساب نمیآورد. به این ترتیب، تولید ناخالص داخلی اهمیت مصرف نسبت به تولید در اقتصاد را بیش از حد بیان میکند و در مقایسه با معیارهایی که فعالیتهای تجاری بین کسبوکارها را شامل میشوند، حساسیت کمتری نسبت به نوسانات اقتصادی نشان میدهد.
مخارج را به عنوان منافع اقتصادی در نظر میگیرد
تولید ناخالص داخلی همه مخارج نهایی خصوصی و دولتی را به عنوان اضافاتی بر درآمد و تولید جامعه در نظر میگیرد، صرف نظر از این که این مخارج واقعاً مولد یا سودآور باشد. بنابراین فعالیتهای غیرمولد یا مخرب به عنوان خروجی اقتصادی به حساب آمده و در افزایش رقم GDP مؤثرند.
برای مثال این شامل هزینههایی میشود که به جای تولید ثروت، برای استخراج یا انتقال ثروت بین اعضای جامعه انجام میشود (از جمله هزینههای اداری مالیات یا پول صرف شده برای لابیگری و رانت خواهی)، هزینههایی که روی پروژههای سرمایهگذاری بدون وجود کالاها و نیروی کار مکمل یا عدم وجود تقاضای واقعی از سوی مصرفکننده انجام میشود (از جمله ساخت و ساز شهرهای خالی از سکنه یا پلهایی در ناکجاآباد بدون ارتباط به شبکه جادهای) و در آخر، هزینههایی که به جای ایجاد ثروت جدید، روی کالاها و خدمات مخرب یا فعالیتهای خنثیکننده آنها انجام میشود (از جمله تولید سلاحهای جنگی یا هزینههای انجام شده روی اقدامات پلیسی و ضد جنایت).
کدام کشور بالاترین GDP را دارد؟
آمریکا و چین، دو کشور با بالاترین نرخ GDP در جهان هستند. با این حال، رتبهبندی آنها بسته به نحوه محاسبه تولید ناخالص داخلی ممکن است متفاوت باشد. با مقایسه GDP اسمی مربوط به سال ۲۰۲۲، ایالات متحده با ۲۳ تریلیون دلار در رتبه اول و چین با ۱۷.۷ تریلیون دلار در رتبه دوم قرار میگیرد.
آیا بالا بودن GDP بهتر است؟
اکثر مردم تصور میکنند که بالا بودن GDP بهتر است چون به شکل افزایش فرصتهای اقتصادی و استانداردهای رفاهی تفسیر میشود. شاید GDP یک کشور که مکانی جالب برای زندگی کردن نیست، همچنان بالا باشد. بنابراین، در نظر گرفتن اندازهگیری و معیارهای دیگر مهم است. مثلاً یک کشور میتواند GDP بالا و در عین حال، تولید ناخالص داخلی سرانه پایین داشته باشد. این نشان میدهد که ثروت زیاد در اختیار افراد کمی قرار دارد. یکی از راههای پرداختن به این موضوع، نگاه کردن به GDP همراه با دیگر معیارهای توسعه اقتصادی از جمله شاخص توسعه انسانی (HDI) است.
تولید ناخالص داخلی یک عامل بسیار مهم است
پل ساموئلسون (Paul Samuelson) و ویلیام نوردهاس (William Nordhaus) در کتاب اقتصاد خود، اهمیت محاسبات ملی و GDP را به خوبی خلاصهوار بیان میکنند. آنها توانایی GDP برای ارائه تصویری کلی از وضعیت اقتصادی را به ماهوارهای در فضا تشبیه میکنند که میتواند آب و هوای کل قاره را بررسی کند.
بانکهای مرکزی و سیاستگذاران به کمک GDP قضاوت میکنند که آیا اقتصاد در حال رشد است یا خیر، آیا محرکهای اقتصادی باید تقویت یا مهار شوند و آیا تهدیدی مانند رکود یا تورم برای آینده پیشبینی میشود. مانند هر معیاری دیگر،GDP هم عیب و نقصهایی دارد. در دهههای اخیر، کشورها تلاش کردهاند تا اصلاحاتی در جهت افزایش دقت و قابلیت GDP ایجاد کنند. ابزارهای محاسبه تولید ناخالص داخلی همچنان پابهپای ابزارهای اندازهگیری در حال تحول فعالیتهای صنعتی، تولید و مصرف اشکال جدید و نوظهور داراییهای نامشهود، تغییر و تحول مییابد.
پی ادف این مطلب رو احتیاج داشتم.
سلام و عرض ادب
هادی جان ما در حال حاضر نسخه pdf یا کتابچه برای مقالات بلاگ نداریم.
ممنون از همراهی شما