
فناوری بلاکچین ویژگیهای منحصربهفردی را ارائه میدهد، مانند دستیابی به اجماع بین کاربران ناشناخته در کنار مکانیسم انگیزشی قوی برای رفتار صادقانه. با این حال، ساخت برنامههای کاربردی در دنیای واقعی بر بستر بلاکچین بدون استفاده از فناوریهای لایه دوم مانند ساید چین میتواند چالش برانگیز باشد و مقایس پذیری در بلاکچین هم موضوع دیگری است. اولین چالش ایجاد برنامههای کاربردی در بلاکچین، امنیت است. با افزایش تعداد مشارکت کنندگان شبکه، امنیت یک بلاکچین افزایش مییابد. در نتیجه، یک برنامه کاربردی کوچک روی بلاکچینی با تنها چند مشترک محدود، سطح امنیتی پایینتری را در مقایسه با یک بلاکچین ثابت با هزاران گره فراهم میکند.
ساخت مستقیم یک برنامه کاربردی بر روی یک بلاکچین عمومی با چالشهای دیگری نیز همراه است. اول اینکه، بلاکچینها بر خلاف زنجیره جانبی برای مدیریت حجم زیادی از داده و تراکنشها مناسب نیستند. دوم اینکه استقرار یک ویژگی جدید که برای یک برنامه خاص ضروری است، نیازمند اجماع در میان کل جامعه ذینفعان بلاکچین است. ایجاد تغییرات در پایگاه کد پروژههای غیرمتمرکز فرآیندی دشوار است. تغییرات در پروتکل به طور معمول نیازمند ایجاد اجماع است که میتواند فرآیند بسیار زمانبری باشد. اگر فقط یک زیرمجموعه کوچک از شرکت کنندگان از این ویژگی جدید بهرهمند شوند، بعید است که برنامه در نهایت اجرا شود. در مقابل اگر برنامهها مستقیماً روی زنجیره اصلی ساخته شوند، پایگاه کد برنامه از دسترس توسعه دهندگان برنامه خارج شده و غیرقابل مدیریت میگردد. البته این ویژگی اشکال شبکه محسوب نمیشود، زیرا ثبات شبکه در مورد پایگاه کد (نه از نظر قیمت توکن) بسیار مهم است.
اما ساید چین (Sidechain) چیست و چه کاربردهایی دارد؟ به طور خلاصه سه مانع اصلی برای ایجاد بلاکچینهای عمومی عبارتند از امنیت، مقایس پذیری در بلاکچین و فرآیندهای حاکمیتی سنگین برای عملکردهای جدید که هدف سایدچینها حل این چالشهاست. در این مقاله پی میبریم که اهمیت ساید چین چیست و با نحوهکار این فناوری و پروژههای فعال در این عرصه آشنا میشویم.
فهرست مطالب
شکل گیری زنجیرههای جانبی
اولین اشاره به مفهوم ساید چین در یک مقاله دانشگاهی در ۲۲ اکتبر ۲۰۱۴ بود که توسط آدام بک (Adam Back)، مخترع HashCash و مدیر عامل فعلی Blockstream منتشر شد. با شروع کار بیتکوین توسعه دهندگان متوجه شدند که برای کاربردهای جهانی، بیتکوین نیاز به بهبود بیشتری دارد. برای حل این مسئله فناوری زیرساخت بیتکوین با چالشی بین مقیاس پذیری و عدم تمرکز مواجه بود. تعداد زیادی از توسعه دهندگان بیتکوین مانند مت کورالو (Matt Corallo)، لوک دشجر (Luke Dashjr) و غیره به دنبال راه حلی برای آن بودند. بسیاری از آنها نقش مهمی در توسعه ایده ساتوشی ناکاموتو در مورد ادغام مکانیزم اجماع اثبات کار در زنجیره بلوکی برای ایجاد یک سیستم نقدی الکترونیکی ایفا کردند. اکثر بلاکچینهایی که ارزهای دیجیتال را ایجاد میکنند نیز عملکردهای اصلی پروتکل بیت کوین را در خود جای دادهاند و بنابراین بسیاری از محدودیتهای کد ایجاد شده توسط ساتوشی ناکاموتو را به ارث بردهاند. همچنین نگرانیهایی در مورد حریم خصوصی وجود داشت، اگر افراد بیشتری ارز بیتکوین (BTC) را بپذیرند، فناوریهای جدیدی جهت بهبود امنیت رمزنگاری بیت کوین، ضروری خواهند بود.

تراکنشها رایجترین کارکرد یک بلاکچین است که فرآیند تعامل یک ارز دیجیتال را تسهیل میکند. بر این اساس توسعه دهندگان فناوریهای جدیدی لایه دوم را پیشنهاد کردند. زنجیرههای جانبی به بلاکچین اصلی متصل میشوند به طوری که کوینها و سایر داراییهای دفترکل بتوانند بین چندین بلاکچین منتقل شوند. به کاربران این امکان را میدهد که با استفاده از داراییهایی خود به سیستمهای ارزهای دیجیتال جدید و نوآورانهای دسترسی پیدا کنند. ساید چین یک گام تکنولوژیکی ضروری برای گسترش قابلیتهای دفترکل توزیع شده و بهبود آن برای طیف وسیعتری از جهشهای فنی بالقوه است.
ساید چین چیست؟
sidechain بلاکچینی است که دادههای سایر بلاکچینها را تایید میکند. یک سایدچین یک بلاکچین است که میتواند با یک یا چند زنجیره دیگر ارتباط برقرار کرده و تعامل داشته باشد و امکان انتقال داراییها را بین زنجیرهها فراهم میکند. هنگامی که ساید چین را فعال میکنید، به تعدادی از بلاکچینهای مختلف اجازه میدهید به صورت موازی اجرا شوند. یک زنجیره جانبی دارای ویژگی است که قابل همکاری با بلاکچین اصلی است. ساید چین مکانیزمی را برای پیادهسازی ویژگیها در بالای پروتکل لایه اول بدون به خطر انداختن امنیت یا پایداری پروتکل ارائه میدهند. پیادهسازی ساید چین به توسعهدهندگان درجات آزادی زیادی میدهد. تعدادی زنجیره را میتوان به طور موازی با مکانیسمهای اجماع بهتر ایجاد کرد که هر کدام هدف متفاوتی را انجام میدهند، بدون اینکه نیازی به ایجاد اجماع جداگانه برای هر ویژگی باشد.
این بلاکچینهای ثانویه پروتکلهای خاص خود را دارند که به شبکه بلاکچین اجازه میدهد تا حریم خصوصی و امنیت خود را بهبود بخشد و تردید در مورد حفظ شبکه را به حداقل برساند. در حالی که انعطافپذیری را برای حل موارد استفاده بسیار خاص حفظ میکند، از تمرکززدایی و امنیت بلاکچین اصلی سود میبرد. توانایی استقرار زنجیرههای جانبی به طور چشمگیری امکان ساخت فرآیندهای جدید بر روی بلاکچینهای عمومی موجود را افزایش میدهد. سایدچینها به گرههای اختصاصی خود نیاز دارند. افزودن و حذف ویژگیها در یک ساید چین به اجماع جامعه اصلی بلاکچین بستگی ندارد زیرا ویژگیهای جدید فقط بر کاربران زنجیره جانبی تأثیر میگذارد. ویژگیهای جدیدی را میتوان به دفتر کل زنجیره ثانوی مجزا اضافه کرد و بار روی زنجیره اصلی را کاهش داد. ساید چینها نمیتوانند ۱۰۰٪ امنیت خود را از زنجیره اصلی استخراج کنند با این حال مکانیسمهای تشویقی برای پشتیبانی از زنجیرههای جانبی ساخته شده روی زنجیره اصلی نیز میتوانند ایجاد شوند.

یکی از اصلیترین مؤلفههای کلیدی ساید چین، توانایی آنها برای تسهیل کانالهای خرید ارز دیجیتال بین شبکه بومی یک ارز و بلاکچین ثانویه است. این بدان معناست که داراییهای دیجیتال مانند توکنها میتوانند به طور ایمن بین بلاکچینها منتقل شوند و به پروژهها اجازه میدهد تا اکوسیستم خود را به صورت غیرمتمرکز گسترش دهند. از نظر عملی، فردی که از شبکه اصلی بیتکوین استفاده میکند باید بیتکوین را به یک آدرس خروجی ارسال کند. این آدرس میتواند یک کیف پول یا یک ساید چین باشد. پس از تایید تراکنش، اطلاعیه تراکنش کامل شده در سراسر شبکه بیتکوین پخش میشود. پس از یک بررسی امنیتی کوتاه، بیتکوین ارسالی به ساید چین منتقل میشود و به کاربران این امکان را میدهد تا آزادانه داراییهای خود را در شبکه جدید جابجا کنند. مهمترین بخش ساخت سایدچین پروتکل انتقال زنجیره متقابل است . پروتکل اجازه میدهد تا تراکنشها از زنجیرههای جانبی به زنجیره اصلی بازگردند. این فرآیند با کمک ردیابی ساید چین و یک فدراسیون متمرکز از اعتبارسنجیها امکان پذیر میشود.
عناصر زنجیرههای جانبی
مؤلفه کلیدی که به ساید چین اجازه میدهد تا به طور مؤثر عمل کنند، عبارتند از گیرههای دو طرفه و قراردادهای هوشمند.
گیره دو طرفه یا Two-way peg

ساید چین برای تسهیل انتقال داراییهای دیجیتال بین بلاکچینها، بدون توجه به اینکه دارنده داراییها چه کسی است، توسعه یافتهاند. برای تسهیل این انتقال بین بلاکچینها، یک راه ارتباطی مورد نیاز است. ساید چین یک شبکه بلاکچین مجزا است که از طریق یک پل ارتباطی به نام گیره دو طرفه (two-way peg) به بلاکچین یا شبکه اصلی متصل میشود. شما میتوانید این را به عنوان یک تونل دو طرفه در نظر بگیرید. به بیان ساده، یک میخ دو طرفه به داراییهای دیجیتالی مانند بیتکوین اجازه میدهد تا بین شبکه اصلی و زنجیره جانبی جدید منتقل شوند. همانطور که قبلاً گفته شد، اولین بار بک و همکارانش در مقاله «فعال کردن نوآوریهای بلاکچین با زنجیرههای جانبی متصل» مفهوم تکنولوژیک ساید چین متصل را معرفی کرد که امکان انتقال داراییها از یک زنجیره به زنجیره دیگر را فراهم میکند. این مقاله بسیاری از اصطلاحات مربوط به آن را که امروزه هنوز مورد استفاده است، معرفی کرد. در این مقاله یک میخ دو طرفه به صورت زیر تعریف شده است:
«مکانیسمی که توسط آن کوینها بین زنجیرههای جانبی جابهجا میشوند. داراییهای یک سایدچین را میتوان از زنجیرههای دیگر وارد کرد و به آن بازگرداند. یعنی یک ساید چین که از داراییهای متصل دو طرفه پشتیبانی میکند»
تاییدکنندهها یا validators
نکته جالب اینجاست که انتقال یک دارایی دیجیتال هرگز اتفاق نمیافتد. داراییها در واقع منتقل نمیشوند بلکه در شبکه اصلی قفل میشوند و مقدار معادل آن در ساید چین باز میشود. داراییهای دیجیتال باید بدون هیچگونه ریسک قابل جابجایی باشد و هیچ عاملی نباید بتواند جلوی انتقال دارایی را بگیرد. در نتیجه، در هر عملیات دو طرفه، تأییدکنندهها «validators» درگیر در اتصال دو طرفه باید به درستی عمل کنند. در غیر این صورت، نقل و انتقالات تقلبی ممکن است صورت گیرد یا انتقال واقعی انجام نشود. ریسک آن به توانایی تاییدکنندهها برای سانسور تراکنشها از زنجیره اصلی به زنجیره جانبی و بالعکس برمیگردد. اعتبار اکثر پیادهسازیهای ساید چین به مجموعهای از تاییدکنندهها برای تسهیل تراکنشهای زنجیرهای متقابل متکی است.
گیره متقارن در مقابل نامتقارن Symmetric and Asymmetric Peg
در ساختار ساید چین متقارن، زنجیره اصلی، زنجیره جانبی را نظارت میکند و بالعکس. از آنجایی که هر دو سیستم از یکدیگر آگاه هستند، انتقال زنجیرهای متقابل در هر دو طرف یکسان عمل میکند. بنابراین در طراحی متقارن برای تأیید تراکنشها نیاز است که زنجیرههای اصلی تمام زنجیرههای جانبی را نظارت کند. در ساختار گیره دو طرفه نامتقارن، سایدچینها زنجیره اصلی را نظارت میکنند، اما زنجیره اصلی ساید چین را ردیابی نمیکند. در این ساختار، انتقال داراییها از زنجیره اصلی به زنجیره جانبی، ساده است زیرا گرههای ساید چین میتوانند تراکنشهای دریافتی را خودشان تأیید کنند اما انتقال داراییها به زنجیره اصلی، پیچیدهتر است. باید نقل و انتقالات بازگشتی به زنجیره اصلی اعلام شود که به برخی از تأییدات قبلی تراکنشها متکی خواهد بود. ساختار نامتقارن برای تأیید و پخش تراکنشها از زنجیره جانبی به زنجیره اصلی به نوعی از تاییدکنندهها متکی است. تاییدکنندهها تراکنشهای مربوطه را با توجه به پروتکل تأیید و به زنجیره اصلی ارسال میکنند. یک ساید چین نامتقارن به کمک گروهی از ولیدیتورها میتواند از اکثر برنامههای کاربردی و تراکنشهای داخلی پشتیبانی کند. ساختار نامتقارن امکان استقرار بسیاری از زنجیرههای جانبی مختلف را بدون نیاز به اجماع فراهم میکند. در حالی که یک ساید چین متقارن نیاز دارد که با هر فرآیند جدید زنجیره جانبی، زنجیره اصلی بهروزرسانی شود.

قراردادهای هوشمند
برای انتقال داراییهای دیجیتال بین یک ساید چین و شبکه اصلی آن، باید یک فرآیند خارج از زنجیره ایجاد شود که دادهها را بین دو بلاکچین منتقل میکند. از آنجایی که انتقال داراییهای دیجیتال بین زنجیره مادر و زنجیره جانبی به شکل صوری و مجازی است، داراییهای دیجیتال در هر دو زنجیره قفل شده و پس از تایید تراکنش از طریق یک قرارداد هوشمند، آزاد میشوند. قراردادهای هوشمند برای جلوگیری از فرآیندهای نادرست تاییدکنندهها استفاده میشود تا تراکنشهای بین زنجیرهای را به درستی تایید کنند. هنگامی که یک تراکنش رخ میدهد، یک قرارداد هوشمند به شبکه اصلی اطلاع میدهد که یک رویداد اتفاق افتاده است. سپس، فرآیند خارج از زنجیره، اطلاعات تراکنش را به یک قرارداد هوشمند در سایدچین منتقل میکند و تراکنش تأیید میشود. پس از تأیید رویداد، میتوان وجوه را در ساید چین آزاد کرد. این فرآیند می تواند از شبکه اصلی به زنجیره جانبی یا بالعکس رخ دهد و به کاربران این امکان را میدهد تا داراییهای دیجیتال را در هر دو بلاکچین جابجا کنند. فرآیند خارج از زنجیره اشکال مختلفی دارد، دو نوع رایج آن عبارتند از:
- از کلید خصوصی یک اوراکل برای امضای اطلاعات مربوط به سپرده و ارسال آنها به قرارداد هوشمند استفاده میکند.
- در نوع غیرمتمرکز فرآیند خارج از زنجیره، هر شخص ثالث میتواند اطلاعات مربوط به تراکنش خود را همراه با سربرگهای بلوک ارسال کند و به قرارداد هوشمند اجازه میدهد اعتبار آن را بررسی کند.
موارد استفاده برای زنجیرههای جانبی
ساید چین را نباید با فورک اشتباه گرفت. هدف از هارد فورکهای بلاکچین، ایجاد یک زنجیره اصلی کاملاً جدید است که دارای استقلال کامل باشد. این فورکها زمانی اتفاق میافتند که گروهی از کاربران در شبکه تصمیم میگیرند به طور کلی به دو بلاکچین جدید تقسیم شوند. بلاکچین BCH برجستهترین نمونه فورک بیتکوین است. در مقابل، زنجیرههای جانبی قصد دارند در کنار زنجیره اصلی کار کنند تا به سطح بالایی از قابلیت همکاری دست یابند.

مقیاس پذیری (Scalability)
یکی از موارد استفاده برای ساید چین شامل برنامههای کاربردی است که بار تراکنش سنگین داشته باشند. پلتفرمهای زیادی با موارد استفاده بیشمار وجود دارد، اما ارسال داراییهای رمزنگاری اغلب کاربران را مجبور میکند بین زمان و هزینه یکی را انتخاب کنند. از زنجیرههای جانبی میتوان برای سرعت بخشیدن به نهایی شدن تراکنشها و کاهش هزینههای کلی تراکنش استفاده کرد. البته تغییر پارامترهای بلوک، مانند زمان تشکیل بلوک و اندازه بلوک، دشواری اجرای یک گره کامل را افزایش میدهند. برای اینکه بلاکچینها بتوانند با حفظ تمرکززدایی، مقیاس پذیر شوند، اجرای یک گره باید برای همه آزاد باشد نه آنکه چند «ابر گره» مسئول حفظ زنجیره شوند. برای مثال یک مورد استفاده میتواند یک سیستم پرداخت درون بازی در زمان اجرا باشد. اگر سیستم چندین هزار کاربر همزمان داشته باشد و همه پاداشها را در زنجیره اصلی ثبت کرده باشد، یک بلاکچین سنتی برای مدیریت آن کارایی مناسب را نخواهد بود . یک ساید چین با فواصل بلوکی کوتاه و مکانیسم اجماع متمرکز برای تأیید کارآمد تراکنشها، رویکرد بسیار عملی است. یک مورد استفاده دیگر میتواند یک سیستم ردیابی زنجیره تامین باشد. اگر این سیستم توسط تولیدکنندگان، شرکتهای لجستیک، خردهفروشان و سایر اشخاص ثالث استفاده شود، حجم دادهها به سرعت از محدودهای که گرههای بلاکچین عمومی قادر به انجام آن هستند، فراتر خواهد رفت. یک ساید چین اختصاصی با فیلدهای داده اضافی برای ذخیره ابری اطلاعات محصولات میتواند یک راه حل مناسب باشد.
حاکمیت (Governance)
استقرار یک ساید چین با دامنه خاص، با دور زدن فرآیند اجماع مورد استفاده در یک شبکه عمومی امکان تکرار سریع ویژگیها را فراهم میکند. با این جداسازی اشکالات ناشی از استقرار ویژگی جدید فقط بر سایدچین تأثیر میگذارد و از زنجیره اصلی محافظت میشود.
خزانه داری (dramatically)
یکی دیگر از موارد استفاده ساید چین، خزانه داری خواهد بود که بنیاد یک بلاکچین را به هدف خود برای تبدیل شدن به یک سازمان مستقل غیرمتمرکز یا یک DAO نزدیکتر میکند.
زنجیرههای جانبی روی بیت کوین
نمونههای زنجیرههای جانبی، شبکه Liquid و روت استاک (RSK) هستند. هر دو این زنجیرههای جانبی به شبکه اصلی بیت کوین گره خوردهاند و فقط فعالیتهای مرتبط با بیتکوین را امکانپذیر میکنند.

شبکه Liquid یک ساید چین متنباز است که توسط Blockstream بر روی شبکه اصلی بیتکوین ساخته شده است. کاربران میتوانند بیتکوین خود را به LBTC تبدیل کنند و از آن برای به دست آوردن سایر ارزهای دیجیتال مبتنی بر شبکه یا صدور استیبل کوینهای جدید استفاده کنند و حتی برای کسب بهره آنها را وام دهند. مدل حاکمیتی Liquid از سه لایه کارگزاران، اعضا و گرههای کامل تشکیل شده است. دارندگان توکن LBTC علاوه بر آنکه در مورد پیشنهادات شبکه رای میدهند، اطمینان حاصل میکنند که تراکنشها به درستی اعتبارسنجی میشوند یا خیر. زمان تشکیل بلاک شبکه Liquid تنها یک دقیقه است، که ۱۰ برابر سریعتر از زمان بلوک ۱۰ دقیقهای بیتکوین است. این شبکه همچنین به کاربران اجازه میدهد تا با پنهان کردن مقدار و نوع دارایی در حال انتقال، به صورت خصوصیتر تراکنش داراییهای دیجیتالی را انجام دهند.
ساید چین RootStock قراردادهای هوشمند را به اکوسیستم شبکه بیتکوین میآورد. هنگام استفاده از RSK، بیتکوین در شبکه اصلی قفل میشود و ارز اصلی RSK به عنوان بیتکوین هوشمند (SBTC) منتشر میشود. با وجود ویژگیهای قرارداد هوشمند، کاربران برای استفاده از RSK نیازی به تبدیل بیتکوین خود به داراییهای دیگر ندارند. این بدان معنی است که آنها در سایر شبکههای بلاکچین مانند اتریوم قابل استفاده هستند. RootStock به کاربران امکان میدهد بیتکوین خود را قرض دهند. وام دهندگان میتوانند از بیتکوین قرض داده شده خود کسب سود کنند و وامگیرندگان نیز کنترل نسبتاً زیادی بر پرداخت سود خود دارند. دو طرف شرکتکننده میتوانند شرایط قرارداد را تعیین کنند و آن را به اجرا بگذارند. در نهایت، RootStock از طریق پلتفرم چند وجهی RIFOS در یک فضای غیرمتمرکز زیرساخت لازم برای مدیریت هویت، ارتباطات، ذخیرهسازی فایل و موارد دیگر را برای کاربران فراهم میکند.

Drivechains شبکه بیتکوین را قادر میسازد تا btc را به برنامههای نرمافزاری دیگر مانند بلاکچینهای عمومی مختلف منتقل کنند. تایید تراکنشها از درایو به زنجیره اصلی انجام میدهند.
نمونههای دیگر از سایدچین
ایده کلی سایدچینها یکسان است و با تعریف گسترده ساید چین گیره شده دوطرفه مطابقت دارد. بیشترین تعداد پروتکلهای سایدچین بر روی شبکه اتریوم ساخته شدهاند با این حال بسیاری از تیمها به دنبال فناوری ساید چین برای اهداف مختلف هستند. این گزینهها شامل زنجیرههای ثانوی هستند که از قراردادهای هوشمند پیچیده، تورینگ کامل، تسویهحسابهای پرداخت فوری یا وجوه خزانه برای مدیریت بنیاد بلاکچین، پشتیبانی میکنند.
- Parachains ساید چین روی شبکه Polkadot است که قصد دارد زنجیرههای بلاکچین مجاز و عمومی را به هم متصل کند.
- Plasma مبتنی بر ساید چین است که هدف اصلی آن مقیاس گذاری است. معماری پلاسما را میتوان به عنوان یک درخت سلسله مراتبی از زنجیرههای جانبی در نظر گرفت. در زمان ایجاد هر زنجیره جانبی یک قرارداد هوشمند حاوی قوانین، نرخ ارز توکن و هشهای زنجیرههای جانبی بر روی زنجیره اصلی ایجاد میشود.
- تیم شبکه POA یک سایدچین باز و دارای مجوز مبتنی بر پروتکل اتریوم بر اساس اجماع اثبات اقتدار ( Proof of Authority) توسط تایید کنندههای مستقل را ارائه کردند که میتوان نقل و انتقالات دوطرفه را از طریق منطق قرارداد هوشمند به جای پروتکل اصلی انجام داد.
- شبکه بلاک چین Ardor از معماری زنجیرهای والد به فرزند استفاده میکند و ساید چین امنیت زنجیره اصلی را به ارث میبرند. در این مورد، بلاکچین مادر، زنجیره اصلی Ardor است که تمام تراکنشها را ذخیره میکند و همه پروتکلهای امنیتی و غیره را ارائه میدهد.
- Loom Network پلتفرمی برای ایجاد اپلیکیشنهایی است که با چندین ارز دیجیتال کار میکنند. هر یک از برنامههای غیرمتمرکز ایجاد شده از طریق شبکه Loom یک زنجیره جانبی جداگانه برای بلاکچین اصلی آن است. لوم توسط گروهی متشکل از ۲۱ تایید کننده ایمن شده است و از قراردادهای هوشمند مبتنی اتریوم و موتور قرارداد هوشمند خود مبتنی بر زبان Go پشتیبانی میکند.
مزایای زنجیرههای جانبی

زنجیرههای جانبی پتانسیل زیادی برای گسترش دامنه، مقیاس و پویایی فناوری بلاکچین دارند و به شبکههای بلاکچینی که کارکرد خود را از دست دادهاند اجازه میدهند در یک اکوسیستم مشترک ادغام شوند. با در نظر گرفتن یک دیدگاه کلان، یک شبکه بلاکچین جهانی متشکل از بلاکچینهای متعدد را میتوان تصور کرد که هر کدام مکانیسم اجماع، قوانین حاکمیتی و چشم انداز خاص خود را دارند، اما همه آنها مستقل از یکدیگر باقی میمانند. قابلیت همکاری متقابل زنجیرهای که توسط ساید چین تسهیل میشود، به کاربران اجازه میدهد تا به طور یکپارچه از پروژههای مختلف استفاده کنند.